ترور هميشه موفقيت آميز نيست
گروهك فرقان به سركردگي فردي به نام گودرزي، اولين ترورها را كليد زدند و با ترور سپهبد قرني و بعد از آن استاد مطهري عملاً دست به عمليات مسلحانه زدند.
مرصاد به نقل از صراط - تمام كارشناسان و تحليل گران بر اين نكته اذعان دارند كه بر اثر جنگ نظامي با كشوري كه پايه هاي حكومت آن براساس مذهب و دين استوار است، تمامي مردم حتي با اختلافات سياسي و فرهنگي در مقابل جبهه ي ظلم بسيج خواهند شد.
حضور اكثر اعضاي اين جامعه در برهه هاي مختلف زماني در گردهمايي هاي مذهبي و سياسي ـ كه وفاداري خود را به دين و به كشور خود به اثبات مي رسانند ـ بخشي از دلايل اين مدعاست. اين مسئله به خوبي و به روشني در 8 سال جنگ تحميلي براي دشمن به اثبات رسيده است.
اما دشمن براي مواجه نشدن با اين مسئله چه راهبردي را در پيش مي گيرد؟ بازخواني ترورهاي صورت گرفته از اول انقلاب تا زمان حال، پاسخي به اين پرسش خواهد بود.
اولين ترورها
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، گروه هاي انحرافي و منافقين با اين تصور كه امام خميني(ره) قادر نخواهد بود در برابر قدرت تشكيلاتي و نظامي آن ها دوام بياورد با اعتماد به نفسي ويژه سعي در اخلال سياسي و جذب مردم به سمت خودشان را داشتند. اين گروه ها در اوايل كار ـ يعني در زمان دولت بازرگان ـ دست به اقدام صريح خشونت آميز نمي زدند اما پس از مدتي شرايط كاملا تغيير مي كند.
گروهك فرقان به سركردگي فردي به نام گودرزي، اولين ترورها را كليد زدند و با ترور سپهبد قرني و بعد از آن استاد مطهري عملاً دست به عمليات مسلحانه زدند. اين گروه با افتخار، دليل ترور استاد مطهري را اين گونه اعلام كرد: «فكر به قدرت رسيدن آخونديسم و آماده سازي تشكيلاتي آن، از مدت ها قبل، حتي قبل از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود.»
فاصله ي بسيار كم بين ترورهاي ديگر اشخاص و متفكران نظام نوپاي اسلامي اين تصور را در گروه هاي معاند به وجود آورده بود كه بزودي قادر خواهند بود تا قدرت را به دست بگيرند اما برخلاف تصور آن ها نه تنها قدرت جمهوري اسلامي شخصي و متكي به آدم ها نبود بلكه ريشه در اعتقادات مردم و لايه هاي عميق اجتماعي داشت. لذا پس از مدتي دست به اقداماتي وحشيانه و كشتار دسته جمعي مردم بي گناه زدند و البته اين مرحله مختص به گروه خاصي نبود و با هدف ايجاد رعب و وحشت در دل مردم صورت مي گرفت. مثل ترور پاسدارها، مسجدي ها، بازاري ها، هر كسي كه ريش دارد! و... كه در مجموع تعداد افراد ترورشده در سال 60 به 300 نفر هم مي رسد.
ديگر مهم نبود كه
گروهك هاي فرقان و
مجاهدين خلق ( منافقين ) چه انگيزه اي را براي اين ترورها بيان كنند، زيرا مشخص بود كه كوچك ترين سوءظن يا حتي سوءتفاهم اين گروه نسبت به اشخاص موجب ترورشان در اولين فرصت ممكن خواهد شد.
موفقيت در اين ترورها، ديگر گروه هاي معاند مثل فدائيان خلق را نيز به اقدامات تروريستي تشويق كرد. اين گروه ها سه ويژگي كلي داشتند: اول آنكه از اعتماد به نفس كاذبي برخوردار بودند و فكر مي كردند كه در كوتاه ترين زمان و كوتاه ترين فرصت قادر خواهند بود كه قدرت را در دست بگيرند. دوم اينكه قادر به توانايي اداره كشور هستند و سوم؛ از جايگاه اجتماعي و پايگاه مردمي برخوردارند.
همان طور كه اشاره شد اين گروه ها با اعتقاد به اينكه امام خميني(ره) و افراد مذهبي توانايي اداره كشور را ندارند سعي بر اين داشتند كه با گرفتن انديشمندان و متفكران و رهبران جامعه ي اسلامي هر چه زودتر قدرت را در دست بگيرند. ترورهاي بعدي از جمله ترور حضرت آيت الله خامنه اي-مدظله العالي- و انتشار علني دلايل ترور توسط همان افراد خيلي زود چهره ناپاك اين گروه ها را براي مردم آشكار نمود. در اين ميان نبايد از نقش آمريكا و ديگر دشمنان در حمايت از اين گروه ها غافل شد و حمايت هاي مستقيم و رسمي دولتمردان آمريكايي از ترورها و منافقين گواهي بر اين مدعاست كه براي نمونه مي توان فرار منافقين به فرانسه و سپس ايجاد پايگاه نظامي در عراق را عنوان كرد كه توضيح آن در اين يادداشت كوتاه نمي گنجد.
حضرت امام(ره) نقش بسيار موثري در خنثي كردن نقشه هاي ترور داشتند. «نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ايران، باز زندگي از سر گرفت. اگر يك سستي، ضعفي پيدا كرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت اين مرد بزرگ و اگر مرده بود اين مرد بزرگ در بستر خودش، اين تأييد نمي شد. اين موج برنمي خاست. الآن موجي در همه ي دنيا، همه ي دنيا، همه ي دنيايي كه به اسلام علاقه دارند، اين موج بلند شد. ساير كشورها هم. برادران من نترسيد از موج.» -سخنراني امام خميني(ره) در مدرسه ي فيضيه ي قم به مناسبت شهادت استاد مطهري 14ارديبهشت 1358- صحيفه ي امام؛ ج 7؛ صص 5- 183
يا اين پيام امام كه فرمودند: «اينان در اين عمل غيرانساني به جاي برانگيختن و رعب، عزم ميليون ها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند. آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداي اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان برحذر دارند؟ -پيام امام خميني(ره) پس از ترور آيت الله خامنه اي-مدظله العالي-، صحيفه ي امام؛ ج 14؛ ص 504-
اقدامات تروريستي گسترده و روشنگري هاي افرادي چون حضرت امام(ره) خيلي زود افراد فريب خورده را از آن ها جدا نمود و موج نفرت بوجود آمده سبب پيوستگي و اتحاد بيشتر مردم و حكومت شد. به نحوي كه در خاطرات نمايندگان دوره ي اول مجلس شوراي اسلامي نيز اين اتحاد و همدلي در برابر جبهه ي استكبار به چشم مي خورد.
افراد باقيمانده از اين جريانات و گروه ها خيلي زود از صحنه سياسي كنار رفتند و بسياري از آن ها نيز در درگيري با نيروهاي سپاه و كميته كشته و يا دستگير شدند و برخي از منافقين نيز از ايران فرار كردند.
در دوره اي بلند و پس از شكست پيش بيني هاي صورت گرفته غرب از ترورهاي اشخاصي كه عمدتاً نيروهاي فكري و تاثيرگذار جامعه بودند، شرايط جديدي به وجود آمد. اين شرايط با تهاجم هاي فكري و فرهنگي آغاز شد و با حضور مخفيانه برخي از چهره هاي سياسي در محافل غربي و تحليل اين نكته كه در ايران زمينه براي انقلاب هاي مخملي آماده است، وارد فاز جديدي شد. در اين زمان هم سيستم امنيتي ايران بسيار قوي شده بود و هم اقدامات فرهنگي مخرب غرب دليلي براي عدم گرايش آن ها به ترور افراد بود.
مرحله دوم ـ ترور دانشمندان هسته اي:
پس از آنكه تلاش غرب براي متوقف كردن فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران ناكام ماند، موج دوم ترورها شكل گرفت. اولين ترور مربوط به دكتر مسعود علي محمدي در 22 دي ماه 1388 است و پس از آن چندين ترور ديگر دانشمندان هسته اي در 2 سال اخير كه آخرين آن به شهادت رساندن دكتر مصطفي احمدي روشن مي باشد.
بر كسي پوشيده نيست كه حذف نخبگان علمي شايد ضربه هاي جبران ناپذيري به روند روبه رشد علمي ايران بزند اما سبب توقف اين حركت علمي نخواهد شد.
با بررسي موشكافانه تر تمامي ترورهاي صورت گرفته از اول انقلاب تا كنون، به نتايج قابل توجه ديگري هم خواهيم رسيد.
1. تبيين مفهوم شهيد و شهادت در جامعه باعث ايجاد يك انرژي مثبت در افراد جامعه شده و سنگر متسحكم تري را در مقابل جبهه ي استكبار تشكيل مي دهد كه در اين ميان وظيفه نخبگان براي گسترش اين مفاهيم در جامعه و روشنگري براي دلايل اين ترورها بيش از پيش معلوم مي گردد.
2. با تحليل فرمايش مقام معظم رهبري كه «العلم سلطان؛ علم، اقتدار است. هر كسي كه داراي علم و داراي اين اقتدار شد، طبق روايت مي تواند بر محيط جهان حكمفرمايي كند، يعني اهداف خودش را دنبال كند و هر كسي مالك آن نشد، بر او حكمفرمايي خواهد شد.»- ديدار با جمعي از دانشجويان كشور- مورخ 19/5/90-، هدف ترور اشخاص علمي يك جامعه مشخص خواهد شد.
3. يكي از دلايل ترور تئوريسين ها در اوايل انقلاب نقش علمي آن ها در آگاهي بخشيدن به افراد و پاسخ شبهات فكري گروه هاي مختلف مردم بود و امروز جلوگيري از پيشرفت هاي علمي در حوزه هاي مختلف. به عبارتي ديگر اگر امروز نخبگان علمي ما مورد سوء قصد قرار مي گيرند اين سنگر و اين جبهه به دانشگاه منتقل شده است و نشان از انقلابي بودن اين سنگر دارد.
4. در هر حوزه اي ما بايد يك خطر براي آمريكايي ها و صهيونيست ها باشيم. نه فقط در انرژي هسته اي. حتي بايد در حوزه فرهنگ و سينما هم يك خطر براي آن ها حساب شويم. نه اينكه موضع گيري سياسي حتما داشته باشيم بلكه نوع كار ما در حدي باشد كه براي دشمنان يك خطر جدي به حساب بياييم. اين دقيقاً يكي از اهداف جبهه ي فرهنگي انقلاب اسلامي است كه هر فرد با هر شغل و جايگاهي كه دارد بهترين باشد نه اينكه فعاليت ما آن طور باشد كه دشمنان برايمان كف و سوت بزنند و مورد تشويق محافل ضد ايراني و ضد اسلامي باشيم.
اما دشمن براي مواجه نشدن با اين مسئله چه راهبردي را در پيش مي گيرد؟ بازخواني ترورهاي صورت گرفته از اول انقلاب تا زمان حال، پاسخي به اين پرسش خواهد بود.
اولين ترورها
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، گروه هاي انحرافي و منافقين با اين تصور كه امام خميني(ره) قادر نخواهد بود در برابر قدرت تشكيلاتي و نظامي آن ها دوام بياورد با اعتماد به نفسي ويژه سعي در اخلال سياسي و جذب مردم به سمت خودشان را داشتند. اين گروه ها در اوايل كار ـ يعني در زمان دولت بازرگان ـ دست به اقدام صريح خشونت آميز نمي زدند اما پس از مدتي شرايط كاملا تغيير مي كند.
گروهك فرقان به سركردگي فردي به نام گودرزي، اولين ترورها را كليد زدند و با ترور سپهبد قرني و بعد از آن استاد مطهري عملاً دست به عمليات مسلحانه زدند. اين گروه با افتخار، دليل ترور استاد مطهري را اين گونه اعلام كرد: «فكر به قدرت رسيدن آخونديسم و آماده سازي تشكيلاتي آن، از مدت ها قبل، حتي قبل از خرداد 42 از طرف او طرح شده بود.»
فاصله ي بسيار كم بين ترورهاي ديگر اشخاص و متفكران نظام نوپاي اسلامي اين تصور را در گروه هاي معاند به وجود آورده بود كه بزودي قادر خواهند بود تا قدرت را به دست بگيرند اما برخلاف تصور آن ها نه تنها قدرت جمهوري اسلامي شخصي و متكي به آدم ها نبود بلكه ريشه در اعتقادات مردم و لايه هاي عميق اجتماعي داشت. لذا پس از مدتي دست به اقداماتي وحشيانه و كشتار دسته جمعي مردم بي گناه زدند و البته اين مرحله مختص به گروه خاصي نبود و با هدف ايجاد رعب و وحشت در دل مردم صورت مي گرفت. مثل ترور پاسدارها، مسجدي ها، بازاري ها، هر كسي كه ريش دارد! و... كه در مجموع تعداد افراد ترورشده در سال 60 به 300 نفر هم مي رسد.
ديگر مهم نبود كه
گروهك هاي فرقان و
مجاهدين خلق ( منافقين ) چه انگيزه اي را براي اين ترورها بيان كنند، زيرا مشخص بود كه كوچك ترين سوءظن يا حتي سوءتفاهم اين گروه نسبت به اشخاص موجب ترورشان در اولين فرصت ممكن خواهد شد.
موفقيت در اين ترورها، ديگر گروه هاي معاند مثل فدائيان خلق را نيز به اقدامات تروريستي تشويق كرد. اين گروه ها سه ويژگي كلي داشتند: اول آنكه از اعتماد به نفس كاذبي برخوردار بودند و فكر مي كردند كه در كوتاه ترين زمان و كوتاه ترين فرصت قادر خواهند بود كه قدرت را در دست بگيرند. دوم اينكه قادر به توانايي اداره كشور هستند و سوم؛ از جايگاه اجتماعي و پايگاه مردمي برخوردارند.
همان طور كه اشاره شد اين گروه ها با اعتقاد به اينكه امام خميني(ره) و افراد مذهبي توانايي اداره كشور را ندارند سعي بر اين داشتند كه با گرفتن انديشمندان و متفكران و رهبران جامعه ي اسلامي هر چه زودتر قدرت را در دست بگيرند. ترورهاي بعدي از جمله ترور حضرت آيت الله خامنه اي-مدظله العالي- و انتشار علني دلايل ترور توسط همان افراد خيلي زود چهره ناپاك اين گروه ها را براي مردم آشكار نمود. در اين ميان نبايد از نقش آمريكا و ديگر دشمنان در حمايت از اين گروه ها غافل شد و حمايت هاي مستقيم و رسمي دولتمردان آمريكايي از ترورها و منافقين گواهي بر اين مدعاست كه براي نمونه مي توان فرار منافقين به فرانسه و سپس ايجاد پايگاه نظامي در عراق را عنوان كرد كه توضيح آن در اين يادداشت كوتاه نمي گنجد.
حضرت امام(ره) نقش بسيار موثري در خنثي كردن نقشه هاي ترور داشتند. «نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ايران، باز زندگي از سر گرفت. اگر يك سستي، ضعفي پيدا كرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت اين مرد بزرگ و اگر مرده بود اين مرد بزرگ در بستر خودش، اين تأييد نمي شد. اين موج برنمي خاست. الآن موجي در همه ي دنيا، همه ي دنيا، همه ي دنيايي كه به اسلام علاقه دارند، اين موج بلند شد. ساير كشورها هم. برادران من نترسيد از موج.» -سخنراني امام خميني(ره) در مدرسه ي فيضيه ي قم به مناسبت شهادت استاد مطهري 14ارديبهشت 1358- صحيفه ي امام؛ ج 7؛ صص 5- 183
يا اين پيام امام كه فرمودند: «اينان در اين عمل غيرانساني به جاي برانگيختن و رعب، عزم ميليون ها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمودند. آيا با اين اعمال وحشيانه و جرايم ناشيانه وقت آن نرسيده است كه جوانان عزيز فريب خورده از دام خيانت اينان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزيز خود را فداي اميال جنايتكاران نكنند و آنان را از شركت در جنايات آنان برحذر دارند؟ -پيام امام خميني(ره) پس از ترور آيت الله خامنه اي-مدظله العالي-، صحيفه ي امام؛ ج 14؛ ص 504-
اقدامات تروريستي گسترده و روشنگري هاي افرادي چون حضرت امام(ره) خيلي زود افراد فريب خورده را از آن ها جدا نمود و موج نفرت بوجود آمده سبب پيوستگي و اتحاد بيشتر مردم و حكومت شد. به نحوي كه در خاطرات نمايندگان دوره ي اول مجلس شوراي اسلامي نيز اين اتحاد و همدلي در برابر جبهه ي استكبار به چشم مي خورد.
افراد باقيمانده از اين جريانات و گروه ها خيلي زود از صحنه سياسي كنار رفتند و بسياري از آن ها نيز در درگيري با نيروهاي سپاه و كميته كشته و يا دستگير شدند و برخي از منافقين نيز از ايران فرار كردند.
در دوره اي بلند و پس از شكست پيش بيني هاي صورت گرفته غرب از ترورهاي اشخاصي كه عمدتاً نيروهاي فكري و تاثيرگذار جامعه بودند، شرايط جديدي به وجود آمد. اين شرايط با تهاجم هاي فكري و فرهنگي آغاز شد و با حضور مخفيانه برخي از چهره هاي سياسي در محافل غربي و تحليل اين نكته كه در ايران زمينه براي انقلاب هاي مخملي آماده است، وارد فاز جديدي شد. در اين زمان هم سيستم امنيتي ايران بسيار قوي شده بود و هم اقدامات فرهنگي مخرب غرب دليلي براي عدم گرايش آن ها به ترور افراد بود.
مرحله دوم ـ ترور دانشمندان هسته اي:
پس از آنكه تلاش غرب براي متوقف كردن فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران ناكام ماند، موج دوم ترورها شكل گرفت. اولين ترور مربوط به دكتر مسعود علي محمدي در 22 دي ماه 1388 است و پس از آن چندين ترور ديگر دانشمندان هسته اي در 2 سال اخير كه آخرين آن به شهادت رساندن دكتر مصطفي احمدي روشن مي باشد.
بر كسي پوشيده نيست كه حذف نخبگان علمي شايد ضربه هاي جبران ناپذيري به روند روبه رشد علمي ايران بزند اما سبب توقف اين حركت علمي نخواهد شد.
با بررسي موشكافانه تر تمامي ترورهاي صورت گرفته از اول انقلاب تا كنون، به نتايج قابل توجه ديگري هم خواهيم رسيد.
1. تبيين مفهوم شهيد و شهادت در جامعه باعث ايجاد يك انرژي مثبت در افراد جامعه شده و سنگر متسحكم تري را در مقابل جبهه ي استكبار تشكيل مي دهد كه در اين ميان وظيفه نخبگان براي گسترش اين مفاهيم در جامعه و روشنگري براي دلايل اين ترورها بيش از پيش معلوم مي گردد.
2. با تحليل فرمايش مقام معظم رهبري كه «العلم سلطان؛ علم، اقتدار است. هر كسي كه داراي علم و داراي اين اقتدار شد، طبق روايت مي تواند بر محيط جهان حكمفرمايي كند، يعني اهداف خودش را دنبال كند و هر كسي مالك آن نشد، بر او حكمفرمايي خواهد شد.»- ديدار با جمعي از دانشجويان كشور- مورخ 19/5/90-، هدف ترور اشخاص علمي يك جامعه مشخص خواهد شد.
3. يكي از دلايل ترور تئوريسين ها در اوايل انقلاب نقش علمي آن ها در آگاهي بخشيدن به افراد و پاسخ شبهات فكري گروه هاي مختلف مردم بود و امروز جلوگيري از پيشرفت هاي علمي در حوزه هاي مختلف. به عبارتي ديگر اگر امروز نخبگان علمي ما مورد سوء قصد قرار مي گيرند اين سنگر و اين جبهه به دانشگاه منتقل شده است و نشان از انقلابي بودن اين سنگر دارد.
4. در هر حوزه اي ما بايد يك خطر براي آمريكايي ها و صهيونيست ها باشيم. نه فقط در انرژي هسته اي. حتي بايد در حوزه فرهنگ و سينما هم يك خطر براي آن ها حساب شويم. نه اينكه موضع گيري سياسي حتما داشته باشيم بلكه نوع كار ما در حدي باشد كه براي دشمنان يك خطر جدي به حساب بياييم. اين دقيقاً يكي از اهداف جبهه ي فرهنگي انقلاب اسلامي است كه هر فرد با هر شغل و جايگاهي كه دارد بهترين باشد نه اينكه فعاليت ما آن طور باشد كه دشمنان برايمان كف و سوت بزنند و مورد تشويق محافل ضد ايراني و ضد اسلامي باشيم.
سيد مهدي موسوي دانشجوي رشته رياضي كاربردي